محل تبلیغات شما



خیلی اثرار داشت بریم تولد دوستش من زیاد با کسایی که نمیشناسم راحت نیستم اوبش خجالت میکشم ولی بعد راحت میشم نمیخواستم برم به نظرم خسته کننده میومد تو یه جمع غریبه باشم ولی چون اون گفت رفتم تولد تو کافه ای بود که چند باری با هم رفته بودیم رسیدیم به اتاق تولدش دیدم هیشکی نیست یه کیک بود با شمع 23 نگاه کردم دیدم اسم من روی کیک نوشته شده وای بهترین لحظه ی عمرم بود خیلی غافلگیر شدم بهترین تولد عمرم بود ممنون ازت به خاطر همه چیز

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها